قدیما

ساخت وبلاگ

وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده , تا خودت باشی و خودش . . .

سلام 

یادمه تقریبا ۱۰ سال پیش همین موقع ها یه جایی دور ، اون طرف دنیا بودم. فکر میکردم خیلی داره بهم سخت میگذره . تازه با فرزاد همخونه شده بودیم و تنها دلخوشیم شده بود فرزاد که واقعا دوست خوب و واقعی که الان مثل داداشمه . تازه خونمونو عوض کرده بودیم . ماشین خریده بودیم . وای که چقدر خودمونو دلخوش چیزایی می کردیم که اصلا فکرشم نمیکردیم دلخوشی این مدلی هم وجود داره ولی تهش فکرمون یه جیز بود، اونم موفقیت برای راهی که افتاده بودیم داخلش و این موفقیت داشت فرسودمون میکرد و ما اصلا خودمون متوجه نمیشدیم. الان ۱۰ سال گذشته . هر دوتامون به اون چیزی که میخواستیم رسیدیم .برگشتیم ایران. من موندم . ادامه دادم . جلو اومدم . فرزاد رفت . الان انگلیسه . هردوتامون جلو اومدیم ولی یاد این مثال قدیمیه پدرم افتادم که الان کاملا صدق میکنه. میگفت هر جا بری آسمون همین رنگه. راست میگفت. این ویروس کرونا همه گیر شده . همه جای دنیارو فرا گرفته . الان فقط مهم سلامتیمونه. من که این چند وقته خیلی فکر کردم و تنها چیزی که بهش رسیدم اینه که بالاخره تو هر برهه ای از زندگی سختی وجود داره و این شرایطه که مارو بالا پایین میکنه و همش موقتی و گذراس بالاخره تموم میشه. این دوران هم تموم میشه ولی تنها چیزی که مهمه اینه که من کجای این قصه هستم و این قصه قراره چجوری من تمومش کنم . مطمئن باش که این روزا هم میگذره و به خاطرات میپیونده ولی آخرش مرگه و این مرگه که به ما میفهمونه این آخرشه . خدایا آخرشو خوش کن.

نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۹/۰۴/۲۴ساعت 13:42 توسط محمدحسن عطوفی|



سنگ کاغذ قیچی...
ما را در سایت سنگ کاغذ قیچی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarheaval بازدید : 120 تاريخ : پنجشنبه 9 بهمن 1399 ساعت: 18:20