سلام
گفتم میخندم و میخندانم
گفتی خنده ی خوش سیری چند
یادش بخیر یه زمانی دلم قرص بود محکم بود یعنی عالمو آدمو حریف بودم. ولی هرچی بیشتر گذشت این حرفه منو محتاط تر از قبل کرد.
فکر میکردم یه نفری دنیا رو تکون میدم تا اینکه فهمیدم نه برای اینکارا باید یکی باشه که همه جوره حواسش بهت باشه تا بتونه ساپورتت کنه.
یعنی تو اون لحظه هایی که همه ردت میکنن و کنارت میزنن یه نفر مثل یه ناجی پیدا میشه که دستتو بگیره و بلندت کنه . یه نفر نه همیشه انتظارشو میکشیدی . من اول خدا رو داشتم و آخرم خدارو داشتم ولی تو که پیدات شد فهمیدم تو همنون ناجی هستی . تو بی دغدغه بهم گوش دادی و همدردی نکردی فقط گوش دادی گوش دادی. تو درست همونی بودی که باید میبودی . چند سالی میگذره ولی هر بار که میگی سلام حس همون لحظه ی اولیو دارمکه دلمو لرزوندی .
تو هستی من هستم لحظه هست
یادمه یه بار گفتی فقط تو مهمی . فکر کردم شعار میدی ولی بهم اثبات کردی فقطمنمهمم.
به خاطر همینه فقط به خاطر خودت زندگی میکنم بهترین همسر دنیا
خیلی خیلی خیلی دوستت دارم.
سنگ کاغذ قیچی...
برچسب : نویسنده : tarheaval بازدید : 111